W I N G E D | بـالـدار

W I N G E D | بـالـدار

My forest is dark. The trees are sad and all the butterflies have broken wings
W I N G E D | بـالـدار

W I N G E D | بـالـدار

My forest is dark. The trees are sad and all the butterflies have broken wings

به امید روزای بهتر

این روزا کم کم خبرای خوب بیشتر میشنوم ، امیدوارم همین وضعیت ادامه داشته باشه ، چون بالاخره دارم احساس میکنم که زندگی روی خوبشو داره به خانواده ما نشون میده . واقعا به یکم "خیال راحت" نیاز دارم !

ممکنه از کارم استعفا بدم چون با توجه به برنامه ای که واسه رفتن از ایران دارم ، ترجیح میدم وقتمو تمام و کمال بزارم واسه زبان و چیزای دیگه.

الانم سرکارم ! واقعا بیدار شدن صبح جمعه و اومدن سرکار خیلی عذابه... باید یه فکری به حال این قضیه بکنم ،چون دوس دارم بیشتر از تایمم استفاده کنم . استفاده ی مفید!

این روز های رو اعصاب

دیشب بعد از دو هفته و چند روز تو قرنطینه موندن، رفتم سرکار! و ری اکشن همکارام جالب بود حدس میزدم‌بترسن :)) یکم‌ معذب شدم راستش ولی خب من اتاقم کلا جداس و از حواشی دورم . هرکی میومد میگفتم اقا من حالم خوبه دیگه کرونا ندارم ! انتقال نمیدم . صادقانه بگم که توضیح همچین مسئله ای واسه یه نفر خیلی رو مخم بود، چون فکر نمیکردم من کرونا بگیرم و روزی مجبور شم چنین مکالماتی داشته باشم!

امروز صبح هم کلیی درگیر کاغذ بازی و کارای اداری بودم اینقدررر ادمو معطل میکنن من مجبور شدم به تیچرم پیام بدم و کلاس زبان امروزو کنسل کنم. امروز که رفتم کارامو انجام بدم اصن دیدم به مردم عوض شده بود، خیلی حس بدی داشتم، قبل از اینکه خودم کرونا بگیرم یه مقدار بیخیال تر بودم. ولی بعد ازینکه قرنطینه خونگیم تموم شد کاملا حس میکنم دید منو نسبت به مردم عوض ‌کرده، مثلا داخل بانک یه یارویی هی میومد کنارم که ب زور یه پرونده ای رو تحویل کارمند بانک بده، اون لحظه واقعا دوست داشتم سرشو بکوبم تو دیوار! یه دایره ای دور خودم حس میکنم و هرکی واردش میشه واقعا احساس ناامنی میکنم.

آها دیشب سرکار، "م" خیلی حرفای جالبی راجب مهاجرت به آلمان زد، ظاهرا میشه به طور رایگان توی یه سری دوره های فنی حرفه ای شرکت ‌کرد، حدودا دو سال سه سال طول میکشه بستگی به دوره ش  داره،مثلا عکاسی داره، کامپیوتر و... خیلی هستن و این اموزشات اسم خوبی هم داشتن که یادم‌نیست ولی خلاصه ی مکالمات این بود که از طریق این دوره ها میشه مشغول به کار شد و اقامت گرفت. و هزینشم بنظرم خوب بود واقعا، به نسبت بقیه ی کشورا. یعنی حدودا ۵۰۰ یورو یا ۶۰۰ یورو هزینه ترجمه مدارک و یه سری کاغذ بازیا میشه و ۵۰۰۰ یورو-۶۰۰۰ یورو هم واسه تمکین مالی‌. وقتیم که تونستین برین، توی دوره ها شرکت میکنین و کار‌میکنین و حقوق میگیرین! بنظرم خیلی خوبه . یکی از دوستام میخواد اقدام کنه ولی حدودا دو سه سال دیگه. اما خب من هرچقد فک کردم مسیر زندگیم با آلمان ارتباطی نداره و من باید خودمو برسونم کانادا..

گاهی خیلییی فکرم مشغول مهاجرت میشه. امیدوارم بتونم از پسش بر بیام. باید از پسش بر بیام، زندگی تو این‌ کشور دیگه قابل تحمل نیست‌.. خیلی بده ها! دقدقه فکری یه جوون بیست  و خرده ای ساله این باشه که تازه زندگیشو یه کشور دیگه شروع کنه...از صفر و دست خالی‌..

Linkin Park - Crawling (Live)


بهترین خواننده ی زندگیه من Chester Benningtonئه خیلی جاها با موزیکاش دستمو گرفت و توی بدترین و بهترین لحظات زندگیم کنارم بود . یه جورایی من با این خواننده بزرگ شدم حتی یکی از goal های زندگیم این بوده یه روزی برم کنسرتش ... وقتی هم خبر خودکشیشو شنیدم قلبم هزارتیکه شد . با اینحال صداش تا ابد توی قلبم و یاد و خاطرم باقی میمونه.

این آهنگ ، یکی از آهنگایی هست که واقعا از صمیم قلبم دوست دارم و حسش میکنم . برای شما هم به اشتراک میزارم :)

متنش رو هم توی ادامه ی مطلب میزارم .

برای دانلود کلیک کنید

ادامه مطلب ...

Insomnia

بی خوابی یکی از بزرگترین مشکلاتی هست که باهاش دست و پنجه نرم میکنم ، ولی یه پارادوکسی اینجا هست و اونم اینه که نیمی از من واقعا عاشق شب بیداریه ! و نیمه ی دیگم خودمو سرزنش میکنه که زود بخواب و داری به خودت آسیب میزنی و واقعا هم آسیب میزنم چون شب تایمیه که تو کاملا بی دفاع هستی! بی دفاع در مقابل هجوم بی رحم افکارت .فکر کردن به خودیه خودش بد نیست ، ولی فکر کردن مضاعف و اونم بارها و بارها سر مسائل به خصوصی اشتباهه!

نمیتونم کنترلش کنم ، متاسفانه یکی از مسائلی که نمیتونم کنترلش کنم و واقعا میخوام که قدرت کنترلشو داشته باشم افکارم هستن ! چون افکار به اوضاع و احوالت تبدیل میشن و تورو شکل میدن .

گاهی فکر میکنم که من بارها توسط خودم قضاوت میشم ، نه به طور آشکار ولی درون خودم حس میکنم که انگار "من"های دیگه ای هستن و سعی میکنن من رو به سمت جلو هل بدن ! به من یادآوری میکنن که باید چیکار کنی و به کجا برسی ... شده بارها جلوی آیینه رفتم و صداهایی تو وجودم میپیچن که به خودت بیا ، فلان اشتباهو نکن ،  عادت های خوب در خودت ایجاد کن، آدم های بد زندگیت رو حذف کن ، مبارزه کن  ، به خودت بیا !

میدونی انگار عده ی زیادی ناظر من هستن ، کاش میتونستم بهتر توصیفش کنم ، حقیقتش توصیف هزارتوی وجودم برای خودمم سخته . اما تا مادامی که بتونم سمت آرزوهام برم خوشحالم . اینکه بدونم دارم برای زندگیم ، برای اهدافم تلاشم میکنم منو خوشحالم میکنه، درسته هزاران بار خودمو توی این مسیر گم کردم و ... اما لامصب زندگی یهو خیلی بد بهت ضربه میزنه ! از همه چی زده میشی ، مثلا یهویی چیزی یا کسی که عاشقش هستی بهایی هست که باید برای رسیدن به اون مقصد بپردازی و ترکش کنی ... خیلی فکر کردم با خودم واقعا ارزششو داره؟ که از عشقت دست بکشی تا به هدفت برسی؟ تقصیر من نیست ، زندگی ما تو این کشور بر اساس اما و اگر های فراوانی داره شکل میگیره... و ما سعی میکنیم از فرصت های توی زندگی با چنگ و دندون بالا بریم تا به ذره ای آرامش برسیم .خیلی ترسناکه ...

زندگی واقعا بی رحمه ! و من هر شب هر شببب با خودم فکر میکنم که چرا زندگی باید اینطوری باشه ؟؟ چرا اینقدر بی رحم؟؟ اگه برای همه بی رحم نیست چرا برای من ؟؟ چرا برای x ؟ چرا برای y ؟ یعنی خون بقیه از ما رنگین تره؟ و ما باید مدام توی این چرخه ی روزانه ی نفرت و درد باشیم؟ بارها خواستم خودمو گول بزنم اینا همه حکمتی توش هست . ولی واقعا چرا باید با درد همراه باشه .. خواستم خودمو با سرنوشت گول بزنم ولی نمیشه و قانع نمیشم ! شاید روزی به این مسئله که سرنوشت در زندگیم دخیل هست پی بردم ولی الان نه! من هنوز دنبال جوابم . من آدم کمالگرایی در زمینه سوالاتم از زندگی هستم و باید کامل قانع شم .

شاید بخاطر شخصیتمه که زندگی برام سخته چون نمیتونم از حقایق چشم پوشی کنم . نمیتونم چشامو ببندم و توی فانتزی های قشنگ سِیر کنم... و مدام به مسائل اطرافم فکر میکنم ! و هر شب این اتفاق دوباره میوفته و من هستم و هزاران سوال بی جواب . منم در پی معنی زندگی. منم دست خالی در مقابل افکارم که هر شب حرفاشونو میشنوم.

Hans Zimmer - Time ( Inception )



(اگر فیلم Inception رو ندیدین این ویدیو رو نبینین)

به نظر من موسیقی باید کاملا روح آدمو لمس کنه و یک دنیای کاملا متفاوت رو برای تو به تصویر بکشه یا باعث بشه تو یه حسی که تاحالا نداشتی تجربه کنی و این حس با هر موزیک تغییر کنه . آقای Hans Zimmer یکی از آهنگساز هایی هستش که به خوبی اینکارو بلده ، آهنگ Time که توی فیلم Inception استفاده شد یکی از نمونه های بارز یک موسیقی عالی هست که به بهترین نحو ممکن توی چهار دقیقه و سی و شش ثانیه زندگی رو برات شرح میده .

آهنگ به آرومی شروع میشه ، لحظه ی تولدته کم کم بزرگتر میشی و ضرب آهنگ هم بیشتر میشه ، جوونی میکنی و سعی میکنی برای زندگیت تلاش کنی ، و همزمان ضرب آهنگ تند تر و قوی تر میشه به خودت میای و با چالش های بزرگ زندگیت مواجه میشی و از جون دلت مایه میزاری تا به اهداف و آرزوهات برسی ، تو یک مبارز بزرگ هستی ! تمام موانع رو پشت سر میزاری و.. آهنگ آروم میشه ، شاید بالاخره به مقصدت رسیدی شایدم خسته شدی و ول کردی ممکنه به آرامش رسیده باشی ! شایدم فقط رها کردی همه چیو.. ، و اینجاس که موسیقی مرگ رو برات به تصویر میکشه ، مثل ضربان قلب کسی که چیزی تا مرگش نمونده آروم و آروم تر میشه و در یک لحظه تموم میشه!

میدونی نکته جالب چیه ؟ ممکنه هرکسی هرجای دنیا الان این موزیک رو گوش کنه و در لحظه ی متفاوتی از زندگیش باشه و برداشت متفاوتی هم داشته باشه و چه بسا که این موسیقی یه تصویر کاملا متفاوت رو براشون به تصویر بکشه ! واقعا دنیای کوچیکیه اما در عین حال بینهایت وسیعه.

 لینک دانلود موزیک : کــلـــیــک