W I N G E D | بـالـدار

W I N G E D | بـالـدار

My forest is dark. The trees are sad and all the butterflies have broken wings
W I N G E D | بـالـدار

W I N G E D | بـالـدار

My forest is dark. The trees are sad and all the butterflies have broken wings

از این وضعیت خستم

از وقتی که تست کرونام مثبت شد خودمو تو اتاقم حبس کردم تااا دیشب که بالاخره توسط یکی از آشنایان تونستم پیش دکتر وقت بگیرم ( از طرف مرکز بهداشت شهر ، همه کسایی که کرونا دارن پیش متخصص داخلی-عفونی ارجاع داده شدن) خلاصه دیشب ساعت ده رفتم دکتر و حقیقتش همون لحظه ی ورود به ساختمونش هم احساس بدی داشتم ، از پله ها که داشتم میرفتم بالا خدا خدا میکردم که خلوت باشه اما خب تقریبا میتونم بگم شلوغ بود ، و باور کنین اصلا خوب نیست چندین نفر رو که کرونا دارن باهم ببینین! بیرونه دَر منتظر موندم تا منشی اسممو صدا بزنه و برم داخل. حالا چند نفری هم بیرون بودن مثل من و تعریف میکردن برای هم دیگه ..." آرهه من چند روزه اصن نمیتونم خوب نفس بکشمم خیلی تب دارم فلان بسار..."

اونوقت یکی دیگه تعریف میکرد " خبر داری فلانی کرونا داشت سکته کرد مُرد؟؟ " حالا منم اونجا واستاده بودم و گرمای طاقت فرسای اون ساختمون رو اعصابم بود و این حرفام حالمو بدتر میکردن!  خلاصه یه ساعت گذشت و نوبتم شد و رفتم داخل دکتر هم منو میشناخت از مشتری های استخر بود و بلیط میدادم بهش . تبمو گرفت و انگشتمو گذاشت لای یه دستگاه نمیدونم چی بود و پرسید حالت چطوره و وقتی بهش گفتم که ته گلوم یک مقدار میخاره و  زود خشک میشه ، گفتش که یه هفته دیگه استراحت کن و میتونی دیگه تموم کنی قرنطینه ی خونگیتو و بری سرکار . و اینم گفت که فقط نکات بهداشتیو رعایت کن و نگران هم نباش. حالا نمیدونم چقدر میتونم اعتماد کنم به حرفش ولی خب خودم احساس میکنم که حالم خوبه و بهتر شدم . اما خب همچنان رعایت میکنم تو خونه هی دست و صورتمو میشورم و سعی میکنم تا حد امکان فاصلمو با خانواده رعایت کنم .

من اصلا برای خودم مهم نیست که کرونا گرفتما!  ولی اینو بگم که هروقت بابا یا مامانم توی خونه گلوشونو صاف میکردن یا یدونه سرفه میزدن و عطسه میکردن من هی نگران میشدم !و بهتون صادقانه میگم که خیلی خیلی حس بدیه ! میگفتم نکنه یه وقت من باعث شم خانواده چیزیشون بشه ... احساس میکردم که خیلی خطرناکم براشون ، کلا تا کرونا نگیرین نمیتونین این حس رو تجربه کنین ، که البته آرزو میکنم که هیچوقت درگیر همچین مسئله ای نشین چون واقعا مزخرفه ! دو هفته ی تمام توی اتاقم بودم و نهایت رفت آمدم طی کردن مسیر اتاقم تا دستشویی بود !  غذا هم که میخواستم بخورم ، غذا رو میذاشتن دم در اتاقم :)) کلا مثل زندانیا داشتم زندگی میکردم البته این وسطا دلتنگ میشد با ماسک با رعایت فاصله میرفتم یه سلام و علیکی میکردم .

از هفته ی دیگه هم میرم سرکار . خودم از اینکه توی این اوضاع برم استخر کار کنم ناراضیم ولی زنگ زدن و گفتن باید بیای ، مشتری هم نداریم ، و فکر میکنم که تا ماه آینده دوباره استخر تعطیل میشه ...

در مورد کرونا این دوتا لینک زیر هم بخونین خوبه :
       پایان قرنطینه خانگی چه شرایطی دارد؟

      راهنمای کامل بیماری کرونا

ازتون خواهش میکنم رعایت کنین ، به فکر خودتون نیستین به فکر خانوادتون باشین  من خودم فکر میکردم نمیگیرم با اینکه کلی رعایت میکردم ولی من که رعایت کردم و ماسک میزدم و کلی دست و صورتمو میشستم گرفتم ! حالا چطوری نمیدونم ولی این حقیقتیه که در حال حاضر وجود داره و اونم اینه که باید رعایت کنین ماسک بزنین ، دست به صورتتون نزنین ، دست و صورتتون رو چند بار در روز بشورین ، آب زیاد بخورین .

کرونا و قرنطینه ی خونگی من !

هفته ی پیش روز سه شنبه برای شروع مجدد کار تو استخر از طرف مجموعه به ما نامه دادن که قبل از اینکه کار راه بیوفته باید تست کرونا بدین. از قضا منم دو سه روزی بود که یکم گلوم گرفته بود و آبریزش بینی داشتم ! رفتم مرکز بهداشت شهرمون و تست رو دادم و سه روز بعد با من تماس گرفتن و گفتن آقای فلانی شما جواب تستتون مثبت شد ! حالا منم مات و مبهوت مونده بودم که آقا من الان حالم خوبه خوبه کرونا چیه ؟گقتن که تستش دقتش بالاس و شما ناقل هستی .

هیچی الان که اینو تایپ میکنم توی اتاقم خودمو حبس کردم  در واقع از همون روزی که تماس گرفتن من خودمو قرنطینه کردم و ارتباطم با سایر اعضای خانواده رو محدود کردم  .

من خودم احساس میکنم که اشتباه شده باشه چون من الان خوبم و اون گرفتگی گلو و آبریزش ببینی هم که داشتم فقط برای دو سه روز بود که فردای اون تست دیگه حالم خوب شده بود . بعد پسرخالم که دکتر داروسازه گفتش که یه آزمایشی بده و معلوم میشه که وضعیت ایمنی بدنت و .. چطوریه ، اون آزمایشو دادم و خونمو گرفتن و مشخص شده بود که کاملا حالم خوبه .

اما بهرحال من جهت اطمینان خودمو از بقیه جدا کردم و تا هفته ی بعد سعی میکنم همینجوری بمونم تا خیالم راحت تر باشه.

امروزم اولین جلسه ی کلاس زبانم ( آنلاین) شروع شد و خب خیلی راضیم امیدوارم که همینجوری ادامه بدم و بتونم سریع تر خودمو برای آیلتس آماده کنم .