W I N G E D | بـالـدار

W I N G E D | بـالـدار

My forest is dark. The trees are sad and all the butterflies have broken wings
W I N G E D | بـالـدار

W I N G E D | بـالـدار

My forest is dark. The trees are sad and all the butterflies have broken wings

Winted Aid - The Wisp Sings

برای امشب این موزیکو آپلود کردم ، یکی از موزیکای مورد علاقم هست و خیلی از وقتا که اعصابم خورد بود یا ناراحت بودم این جزو موزیکایی بود که مدام پلی میکردم . چندین و چندین بار تو ماشین با دوستامون پلی کردیمش ،  چند بار اشک ریختم باهاش ... در یک کلمه بگم که واقعا فوق العادس :) هیچوقت ازش خسته نمیشم و امیدوارم که بتونم با اشتراک گذاشتن این موزیک با شما ، اون حس آرامشی که دریافت کردم رو شما هم تجربه کنین.



Lyric در ادامه ی مطلب.
ادامه مطلب ...

حالت خوبه؟

متاسفانه طی این هفته ای گذشت به طور اتفاقی گوشیم از دستم افتاد و گلس ال سی دیش شکست ، و من باید حقوق یک ماهمو خرج تعمیرش میکردم و البته تا یکشنبه هم آماده نمیشه ! اعصابم از این بابت خورد بود ولی خب کاریش نمیشه کرد ... امروز(جمعه) هم که از ساعت سه بعد از ظهر تا ساعت یازده شب سر کار بودم و خیلی خسته شدم .. ممکنه تا ماه آینده استعفا بدم ... نمیدونم ... با اینحال این هفته یه خوبی هاییم داشت و دوستامو دیدم و یکی دوشب رو خونه "م" دور هم بودیم گفتیم و خندیدیم و درد و دل کردیم.



وقتی عمیقا به دوستام و خودم دقت میکنم میبینم که چقد داریم دست و پا میزنیم توی این زندگی فقط برای دنبال یک معنی ، یک هدف ، خیلی ترسناکه این قضیه که ما هنوز نمیدونیم چی میخوایم از زندگی! ما چندتا جوون بیست و چند ساله ایم که واقعا نمیدونیم داریم کجا میریم خیلی گُمیم میدونی چی میگم؟ سخته که توی این دنیای بی رحم خودتو پیدا کنی . این قضیه چیزی بوده که مدت هاس درگیرشم اینکه خودمو پیدا کنم ، احساس میکنم هر سال که میگذره به جواب این معمای بزرگ زندگیم نزدیک تر میشم یعنی "خودم" ! بزرگترین معمای زندگیم اینه ، "خودم" و تعبیری که از زندگیم خواهم داشت .

این چند وقت خیلی به سرنوشت فکر میکنم ،  اینکه آیا واقعا هر اتفاقی که توی زندگی میوفته یه حکمتی توشه یا نه؟؟ یعنی واقعا قرار بوده که چنین اتفاقاتی توی زندگی بیوفته؟ یعنی اگه یک سری اتفاقات نمیوفتاد اصلا بحث رفتن از ایران برای من مطرح میشد؟؟  چرا در نتیجه ی تمام این ها من  کسی که دوسش دارم رو از دست میدم ؟ واقعا نمیدونم ... آخه میدونی  بعضی از اتفاقات واقعا دردناکن ، چرا باید توی سرنوشت من چنین اتفاقاتی باشه؟ که همین فقط درد بکشم؟ به همین سادگی ؟ بی هیچ دلیلی؟ به نظرم خیلی ظالمانه س... گاهی وقتا که تو خلوت خودمم به خودم میگم شاید تو "باید" از تمام این قضایا میگذشتی تا به این آدمی که الان هستی تبدیل بشی .

من آدمیم که تا سرتاسر وجودم پر از "چرا"های بزرگه ! هر قدمی که تو زندگی برمیدارم به جوابام نزدیک تر میشم . آدمیم که نمیتونم بی تفاوت و بیخیال باشم نسبت به اتفاقات ، آدمیم که وقایع رو میبینم و ساعت ها فکر میکنم . من خیلی کار دارم ... مخصوصا تا پایان امسال خیلی چیزا ممکنه برام روشن بشه..با اینحال ما همه مبارزه میکنیم مگه نه؟

راستی حال تو چطوره؟

قهوه ی سرد آقای نویسنده - 2

چند روز پیش این کتابو تمومش کردم ، اوایلش برام جذاب بود ولی کمی که گذشت احساس کردم داستان کمی بی سر و ته هستش، پایانش هم برای من جالب نبود  ، فک میکردم پایان بهتری داشته باشه.یک سری پاراگراف های جذاب داشت ولی جز اون به نظرم این کتاب چیز دیگه ای برای ارائه نداشت ، نویسنده تلاششو کرد اما موفق نشد .. با اینحال ازینکه خوندمش ناراضی نیستم ، خوب بود :)