ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چند روزی میشه که کتاب 1984 رو شروع کردم به خوندن ، نویسنده ش رو تقریبا همه میشناسن ، آقای جورج اورول نویسنده این کتابه .تقریبا هر روز که سرکار میرم چند صفحه شو که وقت داشته باشم میخونم و واقعا خوشم اومده از کتابش! اتمسفر و فضایی که نویسنده توی این کتاب با قلمش به تصویر کشیده به طور کامل میتونی حسش کنی.ترجمه ی مهدی بهره مند هم خیلی روان و خوبه .میشه دنیای تیره و تاریک این کتاب رو به طور غم انگیزی درک کرد. به هرحال به هرکسی که این کتابو نخونده پیشنهاد میکنم که بخونه کاملا ارزششو داره.
چند روز پیش این کتابو تمومش کردم ، اوایلش برام جذاب بود ولی کمی که گذشت احساس کردم داستان کمی بی سر و ته هستش، پایانش هم برای من جالب نبود ، فک میکردم پایان بهتری داشته باشه.یک سری پاراگراف های جذاب داشت ولی جز اون به نظرم این کتاب چیز دیگه ای برای ارائه نداشت ، نویسنده تلاششو کرد اما موفق نشد .. با اینحال ازینکه خوندمش ناراضی نیستم ، خوب بود :)
مدتی بود که میخواستم کتاب قهوه ی سرد آقای نویسنده رو بخونم ، که دیشب بالاخره شروع کردم به خوندن و همون صفحات اول چند خطش منو مجذوب خودش کرد .
"عاشق شدن مثل گوش دادن به صدای پیانو توی یه کافه ی شلوغ میمونه، اگه بخوای به اون صدای قشنگ گوش کنی باید چشم هات رو ببندی و از بقیه ی صداها بگذری و اون هارو نشنوی، صدای خنده ها، گریه ها، به هم خوردن فنجون ها...تو واسه م اون صدای قشنگ بودی که من به خاطرش هیچ صدایی رو نشنیدم."
دیشب فقط تونستم چهل صفحشو بخونم بعدش دیگه از شدت بیخوابی بیهوش شدم . به هرحال تا اینجاش که بنظر میرسه کتاب خوبی باشه :)